تراوشات یک ذهن

از کوزه همان برون تراود که در اوست
تراوشات یک ذهن

سعی دارم مطالبی بنویسم که به تعداد کلماتشان و وقتی که از شما میگیرند ارزش داشته باشند؛ چون آن واژه ها از باورهای من سرچشمه دارند.
به انتقادات و نظراتتون نیازمندم تا بتونم بهتر بنویسم.
*قانون وبلاگ: 80% صداقت!
عکس نوشته:
اینم از کوزه ی ما...

بخش های ویژه
پیشنهاد های حسان

۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۲

مسافرت

باز هم عید و شد و مسافرت.

عید و مسافرتشو دوست دارم اما اصلا از پیش نیازهای مسافرت خوشم نمیاد.

زود بیدار شدن یکی از مهمات مسافرته که اتفاقا خیلی هم دوست ناداشتنیه.اصلا خواب توی مسافرت به فنا میره با هر وسیله نقلیه ای که بخوای بری باید سر خوابیدن عذاب بکشی مخصوصا اگه با ماشین بری نسافرت.

اگه قطار رو فاکتور بگیریم توی سایر وسایل نقلیه مشکل کمبود فضا هم هست.این مورد بدترین ویژگی مسافرت رفتنه.

ینی اکثر مواقع به حدی جا برای من کمه که وقتی میرسم به مقصد باید کل سفر رو استراحت کنم تا خستگیم دربیاد.حالا ماجرای برگشتن از مسافرتو کار  ندارم.

اگر با ماشین به مسافرت بریم مشکل یا بهتر بگم رقابت اصلی بین من و خواهرمه که کی کنار پنجره بشینه.بیشتر اوقات اون برندس مث همین بار اخیر اما بعضی  وقتا هم من پیروز میشم و لذت چند دقیقه ای رو تجربه کردم.چون دقیقا نمی دونم کنار پنجره بودن چه ویژگی هایی داره فرق چندانی با کنار پنجره نبودن نداره.

به هر حال مسافرته مهماتش و نمیشه بدون اونا به سفر رفت.شاید نشه از شرشون خلاص شد ولی میشه راحت تر سفر کرد.

امیدوارم سفرهای سال جدید به شما و من خوش بگذره.

 

  • حسان
  • ۲

دیالوگ 7

مرد: «تا حالا آرزوی مرگ کردی؟»
پیرمرد: «نه، احمقانه ست که تو این زمونه آرزوی نعمت داشته باشی.»

فیلم The Road

/دیالوگ های ماندگار

  • حسان
  • ۱

هفت شهر...

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم !


پــ نــ:
چقدر مبتلا به!!!
  • حسان
  • ۳

بقل دستی

یکی از رفقام هست که بنده خدا خیلی هم درسشم خوب نیست(البته درس نمی خونه) ولی یه ویژگی جالب داره که کاری کرده تو کلاس هیچ کس کنارش نشینه. حتی یه بار دیدم یکی از دوستامون اعصابش خورد شد بهش گفت دیگه حرف نزنه و درسو گوش بده.حالا تذکرای اساتید به کنار.

بخوام خیلی کلی توصیفش کنم اینجوریه که تو کلاس باید استاد شماره ی دو براش بشی. طوری که تو نصف کلاس باید براش توضیح بدی استاد چی گفت.

نکته قابل توجه دیگه هم اینه که چون تند نمی تونه بنویسه این وظیفه توئه که سریع حرفای استاد رو بنویسی تا ایشون از روی شما کپی بفرمایند.

نکته بهدی در باره ایشون این هست که موقعی که ایشون سوال دارن اول شما باید بهشون جواب بدی اگر قانع نشد بعد از استاد می پرسه البته ما دیگه حرفه ای شدیم تا سوال میکنه میگیم نمیدونم!

البته همه این ها موقعیه که کنار رفقاش نَنِشسته باشه چون پیش اونا که هست یه سره مسخره بازی در میارن.چند باری هم از کلاس انداختنش بیرون حتی اون استادی که هیچ کسیو بیرون نمی فرستاد و اهل این کارا نبود.

البته خودش پسر خوب و ساکتیه و توی همین مسئله ی پویا بودن سر کلاس ها از خیلیا که کلا بی خیالن (شایدم بی خیال شدن) بهتره.


پــ نــ:
یه رفیق دیگه هم دارم اونم نسبتا رو اعصابه حالا دفعه بعدی اونم براتون توصیف میکنم :)

 

 

 

  • حسان
  • ۰

تصویر مرتبط

فروشنده با کارگردانی اصغر فرهادی اسکار برامون (یا براخودش؟) گرفت.

واقعا باهوشه و حرفه ای من این فیلمو دیدم ولی چون منتقد نیستم و خیلی اطلاعات سینمایی ندارم نمیتونم نظر خاصی بدم به هر حال فیلمش به من چسبیده

ولی نه به اندازه درباره الی.

تبریک به ایشون و عوامل فیلمش

  • حسان
  • ۱

سلام! از اونجایی که ایام فاطمیه هست گفتم یه مداحی متناسب و خیلی زیبا بهتون پیشنهاد کنم. هم متن سنگین و خوبی داره هم سبک زیبایی که فکر کنم از روی آهنگ معمای شاه گرفته شده و شاید از اصلشم بهتر باشه :)

مداح: حاج حسین سیب سرخی

تاریخ: 95

زمان: حدود 12 دقیقه

سبک: سنگین

  • حسان
  • ۱

دیالوگ 6

ﻣﺘﺮﺳﮏ: «ﻣﻦ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺗﻮ ﺳﺮﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﺎﻟﻪ!»
ﺩﻭﺭﻭﺗﯽ: «ﺍﮔﻪ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭘﺲ ﭼطوری ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟»
ﻣﺘﺮﺳﮏ: «خب... بعضی ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻐﺰ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻦ! نمیزنن؟!»

 

/دیالوگ های ماندگار

  • حسان
  • ۲


پــ نــ:
واقعا احترام از بین رفته...

 

  • حسان