یادم میاد یه بار بعد از سالن فوتسال داشتم بر می گشتم خونه و باید از یه بازار شلوغ رد می شدم. من خیلی خسته بودم و واقعا پیاده تا خونه برگشتن برام سخت بود و برا همین یکم قدم هام بی دقت برداشته می شد.
همینطور که داشتم راه می رفتم حواسم نبود و خیلی آروم نوک کفشم خورد به پشت پای یه بنده خدا.
اونم یه جوری بر گشت نگاه کرد که من اصلا آب شدم. سریع نگاش کردم و گفتم: ببخشید آقا حواسم نبود.
برگشت گفت: خُب بیا برو، برو. اصلا همش مال خودت(منظورش مسیر رفت آمدِ بازار بود)
باز لبخند زدم و گفتم: ببخشید آقا من معذت می خوام.
اما تاثیر نداشت و دوباره گفت: برو دیگه برو برو ببینم میخوای چه کار کنی. همینطوری داشت ادامه می داد که من سرعتم رو بیش تر کردم و ازش رد شدم و رفتم.
چرا باید به خاطر این اتفاق کوچیک چنین برخوردی داشته باشه؟!
نمی خوام اون بنده خدا رو قضاوت کنم؛ چون شاید قبلش ناراحت شده باشه(که دلیل نمیشه البته!)، می خوام بگم احتمالا ما هم ازین برخورد ها داشتیم و چقدر این زود عصبانی شدن زشت و زنندس.
میگن: برای پخته شدن کافیست، هنگام "عصبانیت" از "کوره" در نرویم!
پــ نــ:
امیدوارم هیچ وقت رفتارمون برامون کم اهمیت نشه؛ چون دیگه با سایر مخلوقات احتمالا هیچ فرقی نخواهیم داشت.