چند وقتی است که مسئله ای درگیرم کرده. در اطرافم اکثر آدم ها نظراتی دارند که انگار برای خودشان نیست و از کسانی که آنها را بیشتر قبول دارند گرفته اند که آن افراد می توانند مرده یا زنده باشند.
یکی از مصادیق این کار انتخاب الگو در زندگی است.
من با اصلش مشکلی ندارم بلکه با نوع نگاه افراد به الگوها و افراد مقبولشان مشکل دارم.
می دانید چرا؟ چون این افراد اول الگو انتخاب می کنند بعد می روند فکر می کنند که مبنای زندگی من باید چگونه باشد؟ هدف زندگی من چیست؟ چه کار هایی برای موفقیت باید انجام دهند؟
خب، جواب ها همه واضح است چون آنها در ذهنشان بت هایی دارند که می خواهند شبیه آنها شوند در نتیجه افکار و رفتارشان هم شبیه آنها می شود.
سوال من این است: اصلا چرا آن انسان را الگو و محبوب خود قرار داده اند؟
چون آدم جامعی است؟ اصلا چه کسی گفته جامعیت داشتن خوب است؟
چون آدم خوش اخلاقی است؟ از کجا معلوم در خلوت هایش هم آنگونه باشد؟
چون او فوتبال دوست دارد و فلانی بهترین بازیکن فوتبال است؟ شاید اگر الگویی انتخاب نمی کرد آن بازیکن بعد ها آرزو می کرد شبیه همان انسان بازی کند!
چون حرف های حسابی و دقیقی میزند و خیلی باهوش است؟ مگر اطاعت از چنین انسان هایی واجب است؟ یا اصلا مگر هر حرف حسابی درست است؟؟
و...
من فقط می گویم اول مبنای فکری خودمان را تشکیل دهیم، بعد برویم سراغ هم تیمی بگردیم و الگو انتخاب کنیم. آن هم نه به این صورت که الگوی من هر چه گفت درست است و حتی اگر به ظاهر هم درست نیست حتما من متوجه نمی شوم و توجیهی دارد! هر کس ممکن است خطا کند پس ذهن خودمان را با الگوها دار نزنیم... چون مطمئنم انسان های اطراف ما معصوم نیستند.
اول مبنای فکری خودمان را تشکیل دهیم، بعد برویم سراغ الگو بگردیم
این حرفت درسته خب
همه همین کارو میکنن